خلاصه ای از کتاب رویای خیس
روزهای زیادی را صرف فکر کردن به رویا و خواسته اش سپری می کرد. دغدغه ذهنی اش چیزی جز رسیدن به رویای دیرینه اش نبود.
اما چه فایده…
مضحکه خانواده و مردم شده بود. اما خودش می دانست روزی نهالی که از جوانی توی ذهنش کاشته به گیاهی (درخت) عظیم تبدیل می شود که زندگی را جریان دار می کند و شروعی دوباره برای دوره¬ی جدیدی از دنیایش می شود.