خلاصه ای از مقدمه کتابماکس وبر و مسئله عقلانیت در مدرنیته
ماکس وبر در جامعه‌شناسی فلسفی خویش به شناخت مدرنیته با محوریت مفهوم «عقلانیت» می‌پردازد. عقلانی شدن از طریق تحول در نظام معنایی افراد و در یک‌روند مداوم و برگشت‌ناپذیر، امکانِ شناخت مسئله محور مدرنیته را در اختیار ماکس وبر قرار داده است. از نگاه وبر «عقلانیت هدفمدار» به‌مثابه شکل غالب عقلانیت در عصر مدرن تنها در غرب به تحقق تاریخی پیوسته است، این عقلانیت با افسون زدایی پیوسته از ارزش‌های فردی و جمعی در روند تاریخی خویش به اسارتِ انسان ماشینی شده در قفس آهنین دیوان‌سالاری انجامیده است. در این نگاه «عقلانیت ارزشمدار» از طریق تأیید آرمان‌های روشنگری و آرمان‌های سیاسی مدرن همچون آرمان وحدت ملی می‌تواند در شرایط فقدان امکان تغییرات بنیادی، امید به بهبود وضع حال را زنده نگاه دارد. چهره دوگانه مدرنیته در آثار وبر نتیجه بیم و امید همزمان نسبت به دستاوردهای «عقل» در «عصر خرد» است؛ بیم از سلطه‌ی عقلانیتی که به دنبال ماشینی نمودن تمام مناسبات فردی و جمعی است و امید به رستن از بندهای سلطه و بازیابی آزادی فردی و ارزش‌های عقل محور عصر روشنگری در چشم‌انداز مدرنیته.