مقدمه و توضیح مترجم
کتاب رامایانا : داستانِ عشق رام و سیتا در ادبیات هند، همانقدر ارج و شهرت دارد که لیلی و مجنون، فرهاد و شیرین و شاهنامه فردوسی در ادب پارسی و ایلیاد و اودیسه در غرب. اگر دقیقتر شویم، درمییابیم که شهرت و ارزشِ این قصه، بیشتر از همتایان ایرانی و غربی خویش است. یکی از دلایل اهمیت این قصه، پیوند اساطیري واقعۀ عاشقانه آن با ساختار و بافت دینی و مذهبی هندوئیسم در شبهقاره است. در هند، دین – بهمثابه سنت- جایگزین فلسفه، فرهنگ، اسطوره، حماسه و دیگر موضوعات ادبی و اجتماعی شده است. برخلاف برخی از سنّتهاي دینی که با عشق، آنهم از نوع ملموس و عام آن ارتباطی نداشتهاند، هندوئیسم سرشار از اساطیر عاشقانۀ خدایان و ایزدبانوها است.
در هند، حدود سه میلیون خدا که هرکدام برای خویش دارای معبدی هستند، با آئینی خاص همراه با رقص و شادی، توسط پیروانشان پرستش میشوند.
از نکات قابل اهمیتی که پس از تأمل در اسطورههای دینی، عاشقانه و حماسی هند میتوان دریافت این است که در آنها برخلاف تمدنهای ایرانی و یونانی اثری از تراژدی، سوگ، ماتم و پایان تلخ نیست. در اصل چیزی که امروزه از آن با عنوان پایان خوش فیلمهای هندی یاد میکنند، در اسطورههای آنان نیز مشاهده میگردد[۱].
رامایانا، صحیفۀ مقدس هندویان است. همانطور که هر ایرانی داشتن دیوان حافظ را ملزم میداند، خانۀ هیچ هندو مسلکی نیز بدون کتاب رامایانا یا نقش و نگاري از این اسطوره نیست. این کتاب براي هندوها، علاوه بر اینکه اثري آسمانی و مقدس است؛ اثري ادبی، عاشقانه و اخلاقی نیز تلقی میگردد که بیانگر تاریخ، تمدن و حماسههای شکوهمند هند باستان است.
اغلب اساطیر هندی که جنبه ملی و ادبی دارند، تاریخ واقعیتها نیستند اما بسیاری از هندیان مبنای این اساطیر را واقعیت تاریخی میپندارند. آنها رام را مظهر خدای ویشنو – یکی از مظاهر سهگانه در مذهب هندیان و باعث بقای موجودات- میشمارند و رامایانا را تنها یک اثر حماسی نمیدانند، بلکه به آن جنبۀ تقدس نیز میبخشند.
تعلقخاطر مردم هند به راما بهگونهای است که امروزه نیز هنگام درود فرستادن بر او کف دستها را به هم نزدیک کرده و میگویند: رام، رام!
در دورههای بعد، مردم به این باور رسیدند که راما تجلّی نور خداوند در چهرۀ انسان است. همچنین سیتا نیز بهعنوان مظهر زنان هند، مورد توجه قرار گرفت و هر زن هندی علاقه داشت که هرگاه مانند سیتا گرفتار اندوهی شود، با بردباری بر آن فائق آید و هیچگاه همسر خویش را در سختیها تنها نگذارد[۲]. مردم هند معتقدند تا زمانی که کوهها و
رودخانهها در سطح زمین باقی و جاری است، قصۀ رامایانا نیز در پهنۀ جهان جاری خواهد بود.
رامایانا(دِوَناگَری: रामायण) حماسۀ طبیعی باستانی هندوستان است که تقریباً در بین سالهای۴۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ پس از میلاد نگاشته شده است. رامایانا که در کنار مهابهاراتا، دو منظومۀ بزرگ حماسی هند به شمار میروند، دو رکن مهم و اساسی نیز در این نوع ادبیات هستند. برخلاف مهاباراتا، رامایانا تنها به روایت داستانهای حماسی
و رزمی اکتفا نمیکند بلکه در میان داستانها، به بیان آموزههای دانشمندان و حکیمان هندی و همچنین دیدگاههای فلسفی و دینی میپردازد. نظم رامایانا را به والمیکی نسبت دادهاند که پدرِ شاعران حماسهسرای هند و بزرگترین آنان است. در داستانهای هندو آمده است که والمیکی ابتدا راهزن کاروانها بود اما پس از مدّتی دچار دگرگونی
روحی میشود و از کردار ناپسند گذشتۀ خویش توبه میکند. او تا پایان عمر در خانقاه خویش ـ در جنگلهای امن هیمالیا – به زهد و ریاضت میپردازد. گفته شده است، او سرودن شعر را بدون هیچ پیشزمینه و به صورتی شهودی و خودجوش آغاز کرده است. تلسی داس، شاعر نامدار و صاحب سبک هندی نیز که در حدود سالهای ۱۵۲۲ تا ۱۶۲۴
میلادی میزیسته است، این منظومه را از زبان سانسکریت به نظم هندی درآورده است.
در ادامه بخوانید: چاپ کتاب برای معلمان 👩🏫، چاپ کتاب در رتبه بندی چه تاثیری دارد؟
مهمترین شخصیتهای این حماسه عبارتاند از: راما، سیتا، هانومان، لاکشمانا و بهاراتا. رامایانا که از حیث ارزش و شهرت همپایۀ مهاباراتا است، حدوداً ۲۴۰۰۰ بیت (اشلوکا) دارد و به مراتب از مهاباراتا کوتاهتر است. رامایانا از دو واژه (رام) و (اینه) ترکیب یافته که هر دو به معنای خانه یا پناهگاه رام است اما بهطور مجازی، به معنای سرگذشت
رام و اتّفاقاتی را که از سر گذرانده است را شامل میشود. راما به سانسکریت “राम ” یا راماچاندرا، از پادشاهان قدیم هندو، اوتار ویشنو است. در ریگ ودا، رام به معنی تاریکی به کاررفته است.
سیتا نیز به سانسکریت “सीता” همسر رام، یازدهمین اوتار ویشنو، در آیین هندو است. سیتا اوتار لکشمی، یکی از نمونههای اکتی است که با نام سیتا بر زمین فرود آمده است[۳].
داستان اصلی متعلق به راما، ششمین پیکر دنیوی ویشنو پسر ارشد پادشاه آیودهیا از سلسله کوسالا به نام دشرات در هند شمالی است. در این عصر سه دولت آریایی در سه منطقه از هندوستان روی کارآمدند. طایفه کاشیها در بنارس، ودها در بهار و کوسالا در اود تشکیل حکومت دادند[۴].
اعمال و رفتار قهرمانانۀ راما که سراسر داستان نوعی ربّالنوع است، مورد ستایش پیروان دین هندو قرار میگیرد. او صاحب برادری تنی به نام لکشمن[۵] و دو برادر ناتنی است که یکی از آنان بهارات نام دارد. زمانی که این چهار برادر مهمان بزم پادشاه جنک یا جاناکا[۶] بودند، رام در مسابقه تیراندازیای که شاه ترتیب داده بود، پیروز میشود.
پادشاه نیز دختر زیبای خود- سیتا- را بهعنوان هدیه و پاداش هنرمندی، به او پیشکش میکند.
راجه دشرت( پدر راما و برادرانش) نیز با دختری جوان از اهالی نواحی غربی هندوستان به نام کایی کیایا(کی کیی)[۷] ازدواجکرده بود. همسرش قصد داشت برخلاف سنن گذشتۀ راجگان، فرزند خویش را بهجای راما، جانشین پدر سازد. از آنجاییکه پادشاه، اجابت خواستههای همسرش را به او قول داده بود، بهناچار به خواستهاش تن داد.
هرچند که پادشاه در این تصمیمگیری دچار تردید بود اما رام با رفتاری بزرگوارانه از سلطنت خویش چشمپوشی نمود و برادر کوچک خود را بهعنوان جانشین پدر پذیرفت. درنتیجه رام به همراه همسرش سیتا به تبعید رفت و پدرش پسازاین ماجراها درگذشت. راما و سیتا به همراه یکی از برادران راما به نام لاکشمان به مدت چهارده سال دریکی از
جنگلهای مرکز هند در تبعید به سر بردند[۸]. بهارات جوانمرد و نیکسیرت نیز، چون سلطنت را حق برادر بزرگتر خویش میدانست با درگذشت پدر رهسپار محل زندگی راما شد تا او را همراه خویش به پایتخت بیاورد اما رام که قصد پادشاهی نداشت از بهارات خواست تا همچنان بهعنوان وظیفه، عهدهدار این مسئولیت باشد. برای همین کفش
هایش را از پای خود درآورد و به بهارت داد. او قصد داشت با این کار به او نشان بدهد، همانطور که کفش را از پای خود درآورده و به او داده است، سلطنت را نیز به او بخشیده است. بهارات نیز، زمانی که از نزد رام بازگشت، کفشهای او را بر تخت سلطنت و زیر چتر شاهی نهاد. همچنین نزدیک کفشهای رام مینشست و به نام او حکومت میراند.
رام مدّتی که در جنگل اقامت داشت، با بسیاری از دیوها جنگید و تعدادی از آنان رانابود کرد. همین امر موجب گردید تا یکی از سران دیو، راون ـ پادشاه سیلان ـ بهقصد خونخواهی برآمد. او جادوگری را به شکل غزال به محل زندگی رام فرستاد. رام که برای تعقیب غزال از خانه خارجشده بود، پس از مدتی طولانی بازنگشت. سیتا نیز که از این غیبت
طولانی نگران شده بود، از برادر رام خواست که به دنبال او برود. در این هنگام، راون که سیتا را تنها یافت، به خلوتگاه او آمد و سرانجام سیتا را با زور بر ارابۀ خود نشاند و به جزیره سیلان برد.
زمانی که رام و لکشمن بازگشتند، سیتا را در آنجا نیافتند. آنها ناراحت و پریشان به جستجوی او پرداختند. در این حال ندایی از آسمان به گوش رسید که راه آزادی سیتا را به آنها نمایاند. رام برای آزادی همسرش با شاه بوزینگان بنام سوگریوا[۹] متحد شد و برای جنگ با دیو، از او یاری گرفت. سردار سوگریوا، هانومان، با سپاه میمونها به یاری
رام شتافتند. در این نبرد، میمونها برای عبور یاران رام از دریا، دمهای خود را زنجیروار به هم پیوستند و پل متحرکی بر روی آب ساختند. اینگونه بود که رام توانست سیتا را از بند برهاند. سیتا پس از نجات از دست راون برای اثبات پاکدامنی خود، از آتش گذشت و آن را به همگان ثابت کرد. پس از انجام آزمایش، راما، سیتا را در آغوش گرفته و به او
گفت: «من میدانستم که سیتا پاک و پاکدامن است ولی میخواستم همه جهانیان نیز هچون من بدان واقف شوند[۱۰] اما حسودان و بدخواهان با رواج شایعات و تهمتهای بیروا به سیتا رام را تحتفشار قراردادند. سرانجام او نیز ناچار شد، همسر باردارش را که در زمان سختیها و تبعید همراه همیشگیاش بود، به بیابان تبعید کند. سیتا در
جستجوی پناهگاه به عبادتکده والمیکی رسید و از سوی او پذیرفته شد. والمیکی پس از تولد فرزندان دوقلوی او که لاوا و کوشا نام داشتند به آنها فنون جنگاوری، کمانداری و علم و ادب آموخت. پس از پانزده سال سیتا، به همراه فرزندانش نزد رام بازگشت و رام آنها را پذیرفت اما سیتا که پیش از این آزرده خاطر شده بود از مادر خویش – زمین-
خواست تا به پاکی او گواهی دهد. زمین نیز دهان باز کرد و او را در کام خویش کشید. در پایان سیتا به همان جایی بازگشت که از آن آمده بود. رام پس ا زاین ماجرا با ملال بسیار، به جستجوی همسرش به آسمانها رفت تا به او بپیوندد. عمر او نیز، اینگونه به پایان رسید[۱۱]. اطاعت از بزرگان، کمال مطلوب زندگی و پیوندهای مستحکم از آموزههای
رامایانا است. سیتا نشانۀ عصمت و عشق به همسر، یکی از قطبهای قوی داستان است که همراه با قطب دیگر آن یعنی راما وعلاقهای که نسبت به همسرش دارد، منظومۀ رامایانا را شکل میبخشد. این دو همسر که نماد دو انسان برگزیده و کاملاند، بهمثابۀ دو ربّالنوع، نزد هندیان مورد ستایش هستند و افسانۀ عشق و ایثارشان، خاستگاه
پیدایش بسیاری از باورها و آفرینشهای هنری بوده است. راما مظهر انسان کامل، متانت روح، مناعت طبع و نمونۀ روح عاشق است که به عشق معبود ازلی یعنی سیتا میسوزد و برای وصول به مطلوب، هفت دره عشق را میپیماید. سیتا نیز مظهر پاکی، عشق و معرفت الهی است. وفاداری لاکشمان نسبت به برادرش راما نیز به عنوان فضیلتی
اخلاقی مورد احترام و ستایش هندیان است و این ویژگی، چنان مقبول طبع نسلهای آینده واقع شد که به پاس جوانمردی او، سرزمین هند را کشور بهاراتا نام نهادند[۱۲]. شانکارا[۱۳] وجه تمثیلی این داستان را اینگونه بیان میکند: «یوگی یعنی روح(منظور راما است) پس از گذر از جنگل توهم و نابودی اهریمنان شهوت و تنفّر به وصول آرامش
باطن(سیتا) میرسد. مجذوب حقیقت درون میگردد و میدرخشد. این تعبیر حکیم بزرگ، ودانتا، خوشایند هندوان است و معرف تصوّری است که آنان از قهرمانان خود دارند[۱۴]. این منظومه، بر هفت کاند یا بخش یا نظایر آن تقسیمشده که هر یک، رویدادهای مهم از داستان را در برمیگیرد و آن هفت بخش، عبارتاند از:
- بال کاند (کودکی رام)
- اجودهیا کاندیا یا ایودهیا کاند (تبعید رام)
- بن کاند یا ون کاند (زندگی رام در جنگل)
- کسکندها کاند (توقف رام در کسکندها)
- سندرکاند (رفتن هنومان به لنکا و آتش زدن)
- لنکا کاند (جنگ و نبرد)
- اوترکاند (پایان زندگی رام و تبعید سیتا و…)
به باور برخی از پژوهشگران، گفتار یکم و هفتم جزء منظومۀ اصلی نبوده و بعدها به آن اضافه شده است. رامایانا از زمان اکبر شاه توسط افراد بسیاری ترجمه شده و بارها از زبان سانسکریت به نظم و نثر فارسی درآمده است که نسخههایی از آن در هند، ایران و مناطق دیگر موجود است. این داستان دارای بیست ترجمه از زبان سانسکریت به
فارسی است. یکی از این ترجمههای کامل به امر سنگهه تعلق دارد که با تصحیح امر پرکاش در زمان سلطنت اورنگ زیب عالمگیر در سال ۱۱۱۷(هـ) در لکهنو به چاپ رسید. این ترجمه در سال ۱۲۵۰ خورشیدی نیز به کوشش عبدالودود اظهر دهلوی در تهران چاپ شده است. از ترجمههای دیگر میتوان از ترجمه عبدالقادر بدایونی نام برد
که به دستور اکبر شاه از سلاطین مسلمان هند در سال ۹۹۵ هجری اقدام به ترجمه این اثر کرد و در سال ۹۹۹ آن را به پادشاه تقدیم نمود. ترجمۀ منظوم دیگری نیز به نام رام و سیتا در زمان سلطنت جهانگیرشاه توسط شیخ سعدالدوله مسیح پانیپتی صورت گرفت. او دوازده سال در بنارس اقامت گزید و به مطالعۀ زبان و ادبیات سانسکریت
پرداخت. نسخ خطی که رامایانای منظوم مسیح پانیپتی که شامل ۵۳۰۷ بیت است در سال ۱۸۹۹(م) در لکهنو به چاپ سنگی رسید. این نسخه خطی منحصربهفرد، هماکنون در کتابخانۀ دانشگاه پنجاب لاهور نگهداری میشود. رامایانای مسیح پانیپتی یکی از بهترین منظومههای فارسی به شمار میرود که تلفیقی از سبکهای خراسانی، عراقی و
هندی است. روح حماسی شعر و اصطلاحات پهلوانی را از سبک خراسانی به ارث برده است. تغزل، سوز و گدازهای عاشقانه را نیز، از سبک عراقی به عاریت گرفته است. به کار بردن معانی بیگانه و نازکخیالیهای غریب آنهم، یادگار سبک هندی است که سهم بیشتری نسبت به سایر سبکها در این اثر دارد[۱۵]. ملا مسیح اثر دیگری به نام
پیغمبر نامه دارد که در آن به شرح حوادث وزندگی پیامبر اسلام(ص) میپردازد. مسیح این منظومه را در پاسخ به منتقدانی سرود که او را به دلیل سرایش منظومۀ رام و سیتا، نجس و کافر میدانستند. ترجمۀ دیگری نیز از راما و سیتا در زمان سلطنت جهانگیرشاه وجود دارد که توسط گرد هرداس کالیسته دهلوی در سال ۱۰۳۳ هـ. ترجمه شد و
به شاهنشاه وقت هدیه گردید[۱۶]. ترجمۀ دیگر بهوسیلۀ دیبی داسکایته به سال ۱۰۹۷ هـ. توسط چندرمن انجام گرفت. همچنین در قرن نوزدهم میلادی ترجمۀ منظوم دیگری توسط منشی منوهرسینگ به رشته تحریر درآمد. فردی به نام راجیسوررا نیز که کتب بسیاری را به فارسی تألیف کرده است، ترجمهای از این اثر را در سال ۱۳۴۳
(هـ) در مطبع اختر دکن حیدرآباد منتشر کرد[۱۷].
– [۱] رامایانا، کهنترین حماسه عاشقانه هند، باز سروده ملامسیح پانی پتی، تصحیح و توضیح و تعلیفات سید عبدالحمید ضیای و سید محمد یونس جعفری، خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران، دهلی نو، ۲۰۰۹، ص ۱۰٫
-[۲] علی باقرزاده، ده مقاله در شعر و ادب، مشهد، کتابستان مشهد،۱۳۶۷، ص۱۳۲
-[۳] همان، ص ۹٫
-[۴] ث.ف. دولافوز، تاریخ هند، ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی، نشر کمیسیون معارف، سا ل ۱۳۱۶ ، ص۱۷٫
[۵]- Lakshman [۶]- Janaka [۷]- Kaikeya-[۸] ویکیپدیای انگلیسی. بازبینیشده در ۲ نوامبر ۲۰۰۸.
[۹]- Sugriva-[۱۰] شایگان(شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج اول، چاپ ششم، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۶، ص ۵۹٫) ، همان، ص ۲۴۶٫
-[۱۱] تلخیص از کتاب گذری بر هند ، نوشته جلال الدین نائینی
-[۱۲] شایگان ، همان ، ص۲۴۷
[۱۳]- Shankara-[۱۴] شایگان ، همان ص ۲۴۸
-[۱۵] رامایانا، همان، ص ۲۹٫
-[۱۶] فهیمه غنی نژاد، «رامایانا و آرمانها»، کتاب ماه دین، شماره ۴۳، اردیبهشت ۱۳۸۰٫ صص ۱۴-.۱۳
[۱۷]- مظفر بختبار، برخی از تراجم آثار سانسکریت بفارسی، معارف اسلامی (سازمان اوقاف) ، شماره ۱۲، فروردین ۱۳۵۰، صص ۱۸۵-۱۶۳٫
همین امروز با ما تماس بگیر و اولین قدم را برای انتشار کتاب خود بردار!
تلفن پیام رسان: ۰۹۳۹۷۰۲۴۷۴۱
تلفن ثابت: ۰۱۷۳۲۲۴۲۲۵۸
ایمیل انتشارات: entesharate.noruzi@gmail.com
صفحه اینستاگرام: entesharatnorouzi@
جهت مشاهده نمونه کتاب های چاپ شده ما کلیلک کنید : انتشارات نوروزی
یک دیدگاه